جدول جو
جدول جو

معنی واپس سپردن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس سپردن
(غَ مَ تَ)
رد کردن. بازدادن:
گفت پیغمبر که دستت هرچه برد
بایدش در عاقبت واپس سپرد.
مولوی.
و رجوع به واپس دادن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ رَ عَ)
بازپس رفتن. بازپس پیمودن: بازپس سپرم، ای باز پس روم و رجوع کنم. (آنندراج). و رجوع به بازپس رفتن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُو کَ دَ)
در عقب گذاشتن. پس پشت افکندن. اتباع. (تاج المصادر بیهقی) : و گفت (شیخ ابوالحسن خرقانی) از خویشتن بگذشتی صراط واپس کردی. (از تذکرهالاولیاء شیخ عطار)
لغت نامه دهخدا
(غَ دی گَ دَ)
بازپس بردن، اعاده دادن. عقب بردن. از عقب بردن. (ناظم الاطباء). اخناس. (تاج المصادر بیهقی). ارجاه. (زوزنی) :
چو سیب رخ نهم بر دست شاهان
سبد واپس برد سیب سپاهان.
نظامی.
گر او میبرد سوی آتش سجود
تو واپس چرا میبری دست جود.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا